Detailed Notes on داستان های واقعی
Detailed Notes on داستان های واقعی
Blog Article
کارمندان به یاد آوردند که مورگان گفته بود منتظر یک آقایی است که به او ملحق شود. پس از پنج روز مهمانی، این داستان روح میگوید، کسی نشان داده نشد و مورگان به سر خود شلیک کرد.
خودشان میگفتند: «زمانی که هدا احساس دلتنگی میکند اشکان با ماشین دم منزلش میرود و شب را تا صبح در کوچه میماند تا هدا احساس دلتنگی نکند.» با هر کدام از این دو نفر به تنهایی نیز صحبت کردم و اشکان گفت که توجه هدا به او مانند مادرش است و برایش خیلی زيباست که هدا دائم نگران اوست و هروقت که بیمار میشود به سرعت به مداوای او میپردازد و مراقبش است.
چهار ستون این داستان کارآگاهی و مهیج آنقدر قرص و محکم است که در سال ۱۹۱۳ نوشته شده، اما هر چند سال یکبار نسخهی سینمایی جدیدی از آن ساخته میشود.
مجله
خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده هاي بستنی هاي دیگران آورد و صورت حساب را بـه پسرک دادو رفت ، پسر بستنی را تمام کرد صورتحساب را برداشت و پولش را بـه صندوق پرداخت کرد و رفت…
آنسون داستان را از جایی شروع میکند که یک زوج جوان یک سال پس از این جنایت تصمیم میگیرند این ملک زیبا و چشمگیر را با قیمتی پایینتر از ارزش واقعی خود خریداری کنند. ناگفته پیداست که به چه علت مشتریان دیگر با قیمتی پایینتر هم راضی به خریداری این ملک نیستند!
به خونسردی یک رمان خارقالعاده، قدرتمند و بر اساس واقعیت است که ترومن کاپوتی آن را در سال ۱۹۶۶ خلق کرد. داستان از جایی شروع میشود که در ۱۵ نوامبر ۱۹۵۹ یک خانوادهی چهار نفره در ایالت کانزاس آمریکا به قتل میرسند. فرد ضارب به صورتشان شلیک کرده که باعث شده حتی اجساد آنها به شکل دلخراشی دربیاید.
حکایت های کوتاه و جالب و داستان زیبای آموزنده زیبا و خاص
داستان این کتاب در قرن نوزدهم میلادی و در کشور ایسلند میگذرد و ماجرا از این قرار است که اگنس دو نفر را به قتل رسانده و اکنون به مجازات مرگ محکوم شده است. به دلایلی قرار است که این حکم در مزرعهی پدری او و در حضور خانوادهاش اجرا شود.
هر دوي ما از ابتدا به این وصلت راضی نبودیم ولی انگار نظر ما مهم نبود و پدرانمان تصمیمشان را گرفته بودند ، آنها با توجه به سنتهای خودشان و قول و قراری که از قبلبیشان بود با زور ما را به عقد هم درآوردند، در حالی که نه من و نه نازنین راضی به این ازدواج نبودیم.» در اینجا نازنین وارد بحث شد و گفت: «نه به این معنا که از هم بدمان میآمد.
در نهایت، هیچ قصد بدخواهانهای از طرف این ارواح ادعا شده، گزارش نشده است. بههرحال، آنها رفتار مهربانانهای با بازدیدکنندگان داشتهاند.
راستش خودم فکر میکنم چون در خانواده محبت چندانی ندیده بودم در هر جایی به دنبال ذرهای محبت میگشتم و وقتی توجههای ویژه مجید را نسبت به خودم دیدم و احساس کردم که همه خانوادهام به مجید احترام میگذارند و او را قبول دارند، با خودم فکر کردم که او کسی است که میتواند مرا نجات دهد.
گفته میشد که قصد سارا وینچستر این بود که خانهای بسازد که بتواند ارواح را گیج کرده و از او در برابر آنها محافظت کند. وینچستر هرگز نیت واقعی خود را برای این خانه تایید نکرد، اما معماران گفتند که در طول ساختوساز، جلسات روزانه داشتند.
» این نوارها آنقدر خوب و قانعکننده تهیه شده بودند که صدها نفر از میدانهای نبرد متواری شدند و به کوهستان پناه بردند. البته تمام سربازان ویتنامی فریب آمریکاییها را نخوردند. اما در هر دو حالت این عملیات روانی تأثیرگذار بود. چراکه سربازان باقیمانده نیز با خشم به سمت این اصوات وهمآور شلیک میکردند تا در کسری از ثانیه خود زیر آماج گلولههای دشمن قرار گیرند.
این در حالی است که قاتل اسمیت از چنگ پلیس گریخت، استراتژی خود را در جنوب آمریکا تکمیل کرد و مرتکب بیش از پنجاه قتل و تجاوز شد.