The 2-Minute Rule for داستان های واقعی
The 2-Minute Rule for داستان های واقعی
Blog Article
۱۳ نوامبر بود که این جوان ۲۳ ساله حوالی ساعت ۳:۱۵ بامداد از خواب بیدار شد. دفیو به طور سیستماتیک به هر یک از چهار خواهر و برادر خود (یکی در سن ۹ سالگی) یکبار و به هر دو والدینش دو بار شلیک کرد؛ سپس به باری در آن نزدیکی فرار کرد و ادعا نمود که یک اوباش محلی خانوادهاش را به قتل رسانده است.
این آیندهنگر مدبر داستان واقعی ارواح، بدون کسری ذخیره الوار از پارک ملی منطقه، دست به کار شد.
بـه سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم
مجله
میهمانان در اوایل سال ۲۰۱۳ ناگهان چنان فشار کم آب را تجربه کردند که مدیریت هتل بهسرعت زیرساختهایشان را بررسی کرد.
شبی پدری همراه دخترش، در جادهای کم تردد در بیرون شهر رانندگی میکرد. آنها کل روز را نزد مادر دخترک که در بیمارستان بستری بود سپری کرده بودند و شب هنگام در حال برگشت به خانه بودند. دختر در حالی که به صدای ضربات قطرههای باران روی سقف ماشین گوش میکرد، خواب چشمانش را سنگین و شروع به چرت زدن کرد.
مطالب مشابه : داستان کوتاه و جالب از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط
در رفتار قاطعانه ما میتوانیم بر خواسته معقول خویش اصرار و پافشاری کنیم، توضیح داده و استقامت به خرج دهیم و در صورت لزوم از حمایت و کمک قانون بهره ببریم.در موضوع این زوج همانطور که ملاحظه کردید هر دو نفر منفعلانه عمل کردند و با بررسیهایی صورت گرفته مشخص شد از حداکثر توانشان برای انجام ندادن آنچه نمیخواهند کمک نگرفتند. وقتی مشاهده کردند حرفشان خریدار ندارد تسلیم شدند و هم اکنون بسیار نادم و متضرر هستند.
کشتی دزدان دریایی آمریکا، مری سلست، که به طرز غیرقابل توضیحی متروک مانده بود، در نزدیکی جزایر آزور در سال ۱۸۷۲ پیدا شد.
درهمینحال، مری جین هیستر قبلاً متقاعد شده بود که شو دخترش را کشته است. خانم هیستر فوراً با دادستان جان آلفرد پرستون ملاقات کرد که (پس از ساعتها متقاعد کردن) موافقت کرد که به این پرونده رسیدگی کند.
نامگذاری با توجه به نام آن کنیز جوانی انجام شد که گفته شده است توجه صاحب مزرعه، کلارک وودراف، را به خود جلب کرده بود.
چیزی در رابطه با مرد غریبه وجود داشت که دختر را عصبی میکرد. همانطور که مرد به ماشین نزدیک میشد، دخترک به شیشه عقب ماشین خیره شد و چشمانش را ریز کرد تا بهتر ببیند.
شاید موضوع نگرانکنندهتر این بود که زونا به مادرش گفت که توسط شوهرش به قتل رسیده است. زونا توضیح داد که چگونه شوهرش یک شب از عصبانیت بر سر صرف شام گردنش را شکسته بود.
از سوی دیگر، اکثر مردم نیز فردی را میشناسند که تجربهای داشته که نمیتواند به طور کامل توضیح دهد. فهرست این نوع گزارشها در طول تاریخ، حیرتانگیز است، اگرچه شواهد علمی کمی برای اثبات آنها وجود دارد.
قتلهای هولناک آمیتیویل در سال ۱۹۷۴، بهعنوان یکی از پریشانکنندهترین داستانهای ترسناک آمریکا در قرن بیستم تثبیت شدهاند.